• وبلاگ : پـــــــر واز بانو!
  • يادداشت : درد نامه اي براي کوچــِـــه مان
  • نظرات : 2 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دلنشين و ملموس...تازه قلمت خشک شده اينه...اگه جوهر بگيره ديگه مي خواد چي بشه...:).....آفرين زيبا نوشتي...

    اما من به عطر ِ مداد ِ تراش شده اي...که زير يک پنجره مي وزد....لبخند نميزنم...بيشتر دلم تنگ ميشه...:(


    پاسخ

    سلام خانومي...خيلي خيلي خوش اومدي...ممنون از لطفت ولي من واقعا خيلي دور شدم از نوشتن نسبت به قبل ها...البته خب در فضاي وبلاگ نويسي آدم بيشتر هم ذوق نوشتن پيدا مي کنه چون نوشته هاش خونده ميشه، اميدي هست که در آينده بهتر و بيشتر بتونم بنويسم انشاالله...شايد به گرد قلم شما برسم...هرچند خونه داري و ني ني داري و درس و... فرصتم رو بسي محدود کرده...اما شما واسه قلم ما هم دعا کن!:)بازم ممنون از اينکه دلم رو خوندي...................:)