• وبلاگ : پـــــــر واز بانو!
  • يادداشت : دانه دانه اشک و انار
  • نظرات : 5 خصوصي ، 24 عمومي
    • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + لاله 
    سلام عزيزم :)
    پاسخ

    سلام لاله ي گلم...:) :*
    + نيلوفــر 
    سلام بـــآنو :)

    پاسخ

    عليک سلام نيلوفر جان. :)
    + هـــــــــــــــــــاله 
    سلام خواهر
    من برگشتم
    خيلي عالي نوشتي :)
    پاسخ

    سلام عزيز... اينقدر دلم براي خوندن نوشته هات تنگ شده که نگو... :) کلي هم به يادت هستم... خبر نداري که...! :) :* ممنون که بهم سر زدي. دعام کن خيلي...
    + نيـــاز 
    : )
    پاسخ

    :*
    + immolate 
    شکر....شوما چطورين؟...فاطمه کوچولو چي طوره؟....من بي وفام يا شومآآآآآآآآآآآ.....آيکن رو ک نيس سنگ پاي تهرانه....: ) )
    پاسخ

    :)) ما که عذر داريم در حد تيم ملي و چه بسا المپيک و حتي فراتر از آن...:دي خدا رو شکر دختري مون هم خوبه...ممنون.:)
    + immolate 
    سلام...کوتاه و زيبا بود....آفرين دخترم...: )
    پاسخ

    سلام...خوبي ايموليت؟بي وفا نمي گي دل ما تنگ ميشه...؟:( :*
    + الهه ي سكوت 
    سلام:)
    يح اينجا هم انار:دي
    پاسخ

    سلام خانومي. :) بعله.ماهم انار داريم... تا يه کم بنشينيد خستگي راهو به در کنيد مياريم خدمتتون! بفرماييد... @ @ @* !:)
    + سكوت خيس 
    سلام...
    طعم حزن داشت اما قشنگ بود....
    تصوبر که ديگه نگو....!
    پاسخ

    سلام. خيلي خوش اومدين! بله... تکرار ماجراي دلتنگي هاي مکررمان بود، بانو...! تصوير هم که آبدار و شيرين و خوشمزه... البته شايد هم ترش... که بايد با شوري اشک هاي يار چشيد و بس!:)
    + سايه 
    سلام
    ماه بود :)
    اسمشم قشنگ بود ....
    پاسخ

    سلام بانو جان... خيلي لطف کرديد. ممنونم.:)
     <      1   2