• وبلاگ : پـــــــر واز بانو!
  • يادداشت : کلبه ي تنهايي هايمان يادت هست؟
  • نظرات : 16 خصوصي ، 23 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خسته شدم ازين حسرتا..
    پاسخ

    اتفاقا برعکس... ما که ياد خونه قبليمون و قديما افتاديم کلي هم حال کرديم و صفا... تازه بعد از مدت ها سبب خير شد اين وبلاگ خاک گرفته رو به روز کنيم!:) گفتم که حالا هم شکر ِ خدا... مي خنديم و حسرت ها هميشه هم تلخ نيست!:) همچين ميگم قديما ها يکي ندونه فکر مي کنه يه دويست سالي هست که لباس عروس پوسونديم!!:ديتعريف ما هم از مجردي اندکي تفاوت داشتا آبجي...قبل از عيالواري و اينا منظورمون بود...:) البته بچگيا هم عالمي داشت واسه خودش...