• وبلاگ : پـــــــر واز بانو!
  • يادداشت : شکِ تار...؟!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام عزيز دل :)
    خوبين؟
    يه عالمه دلم تنگت بود ! :*
    چندين بار با گوشي اومدم وبت،ميخوندم شعراي قشنگتو :)
    پاسخ

    سلام نيلوفر جونم...ممنون.شکر خدا.تو چطوري؟برگشتي بالاخره...:) منم همينطور...يادت بودم عزيزم...:*
    سلام :)
    دست نوشته هاي خودت که خيلي خيلي قشنگ ترن خانومي ، بهت تبريک مي گم ... عالي بود :)
    پاسخ

    سارا خانوم ِخوشگل خانوم!سلام!:دي خوش اومدي...:*خيلي ممنونم ولي واقعا به گرد نوشته هاي شما هم نميرسن... يعنيا...........عمرن!:دي
    سلامممممم
    خوبي؟:) چرا اينقدر کم پيدا شدي؟ درس؟:)
    ني ني رو ببوس:)
    زود برگردي...:)
    پاسخ

    سلام...ممنون.اوهوم آبجي جوني...:) چه کنيم با اين همه درس نخونده ديگه...!؟بدجور مشغوليم...:) فدات...:* التماس دعا واسه تمام ما بچه هاي شب امتحاني...:دي
    هيعععع...
    سلام ...
    قلمت پرواژه....
    التماس دعا..
    پاسخ

    سلام سکوت جان...خيلي خوش مياي...که بهم سر ميزني...:* محتاجيم عزيز..بسي...:(
    مهم نيست چي شکسته
    مهم اينکه شکسته
    ش ک س ت ه . ...........
    پاسخ

    اوهوم...بدجوري هم شکسته...:) اهان...پس اين شکستگي رو گفتي رسما درک ميکني خواهري؟!:(
    دسمال بدم خدمتتون؟:دي..

    ديده نوشت: گمانم، عينکي ها درک مي کنند چه مي گويم،

    و چه عذابي ست بدونِ اين نازنين هايِ دل نازکِ شکستني، زيستن!!:)

    اوهوم..واقعن..رسما درکت ميکنم..يني رسمنااااا :)



    پاسخ

    دستمال داشتي رو نميکردي،بي وفا؟!:دي بعد خالي نبند تو کجا درک ميکني عينکي بودنو؟!نکنه لنز گذاشته بودي...؟ما که عينک نديديم رو چشمات!:((شايدم منظورت نخورديم نون گندمه؟!:(
    سلام اجي چه قشنگ نوشتي :)
    پاسخ

    سلام لاله جوني...خدارو شکر که چشمات قشنگ ميبينه...:)
    يک چيز ديگر رو هم فقط عينکي هاي مي فهمند،
    اولين کاري که بعد از بيدار شدن ضروري است گشتن دنبال عينکي است که هميشه ي خدا گم ميشود :) :دي
    پاسخ

    پلي...؟!مي بينم که تو هم مثل من بدجور معتاد عينکي،آبجي...!:دي دقيقا همينه که گفتي...کاملا موافقم باهات...بعد اون لحظه که بالاخره دستت بهش ميخوره بايد کلي شکر خدا رو بکني که پات بهش نخورده!:دي
    عينکي ها مي فهمند،
    اين خموده که مي بيني ويتريني بود براي ديدن چشمانت...
    حالا که چشمانت دورند...
    خوشا همان نديدن....
    :(



    خيلي خوب بود :)
    پاسخ

    چه قشنگ نوشتي پلي جان...خوشا همان نديدن!:) واقعا هم گاهي همون بهتر که آدم نتونه جزييات زندگي رو ببينه...:( تاري ديد هم عالمي داره که شايد فقط عينکي ها ميفهمند...!!:دي
    سلام....خيلي زيبا نوشتيد ..احسنت...موفق باشيد..ياعلي مدد
    پاسخ

    سلام.ممنونم از توجهتون...